پسر : عزیزم فردا روز عروسیمه خودت میدونی چقد دوستت دارم ولی سرنوشت نذاشت بهم برسیم
.
.
دختر : باچشمایی پر از اشک گفت :
.
.
حالا که سرنوشت نذاشت ما بهم برسیم منو به داداشت معرفی کن همون که زانتیا داره
پسر : عزیزم فردا روز عروسیمه خودت میدونی چقد دوستت دارم ولی سرنوشت نذاشت بهم برسیم
.
.
دختر : باچشمایی پر از اشک گفت :
.
.
حالا که سرنوشت نذاشت ما بهم برسیم منو به داداشت معرفی کن همون که زانتیا داره
مورد داشتیم کلاغه تو کلیپسه دختره لونه درست کرده بوده , اشتباهی فکر کرده بوده درخته
°°°°°°°°°مورد داشتیم°°°°°°°°°
دختره رفته مهمونی , تا اومده از تو چکمش بیاد بیرون مهمونی تموم شده !
°°°°°°°°°مورد داشتیم°°°°°°°°°
یکی از مواردی که هست , اینه که دختره با نامزدش بهم زده , چون با رنگ لاکش ست نبوده
شادمهر میگه:
میخوام برم پا ندارم
میخوام نرم جا ندارم
خو لامصب زنگ بزن بهزیستی یا کمیته امداد بیان یه فکری به حالت بکنن
یه بارم دیدم برای یه دختره BMW بوق زد ولی دختره
ﺳﺮﺵ ﻭﺍﻧﺪﺍﺧﺖ ﭘﺎﯾﯿﻦ ﮔﻔﺖ :ﺑﺎﺑﺎﻡ ﺍﯾﻨﺠﺎﺳﺖ ﺑﺮﻭ ﺳﺮ ﮐﻮﭼﻪ
ﺍﻭﻣﺪﻡ
تعداد صفحات : 5